شاينا شاينا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

ستاره هاى آسمون دل من

مادرمون از اولم اسمونی بود

بازم دستم به نوشتن نمیره مادر...نمیدونم از کجا و چجوری بنویسم...که تنها مادربزرگمونو منو بابایی خیلی راحت از دست دادیم...باید از زن خیلی بزرگی بنویسم/از یه غم بزرگ تو سینه هممون/ از چشمای غمناک ناهید/از بیچارگی ناهیدو مریم  و مامان اذرکه شش ماه بعد از درگذشت پدر خوبشون مادرشونو از دست دادن که هنوز تو شک بی پدریشون بودن/از مامان ملیح ...که نه از خونه خالی مامان ملیح....خونه پر از غم مامان ملیح....از یه عالمه جای خالی مامان ملیح که راه بری تو خونشونو بهت بگه شاهانه خانوم...از عشق زیادش به نوه ها و نتیجه هاش...از لبخند همیشگی روی لبش و ناله های یواشکیش از درد پاها...از خونه بزرگ و براقش...که این خوده یتیمیه...گذاشتن پیکر مادر کنار قبر پدر ...
2 شهريور 1393
1